ستاره دور دست!
نور افشانی کن
تا شباهنگام به تماشایت بنشینم
پرتوهایت
به نبرد تاریکی می شتابند
و آرزوهای دل بیمارم را
بر دوش می کشند
و روحم بسوی تو بال اندوه میرهد
و سبکبار می شود...
من آن نگاه آتش افروز را دیدم
و سالهاست که آن چشمها بر من فروبسته اند
اما اینک
پرواز دوباره می خواهم
به سوی تو
و به سوی آن چشمها
و هر چند میدانم نمی شود
اما
دیداری دوباره می خواهم...
سلام
خیلی قشنگه
به من گفت من و دوست داری یا زندگیت...گفتم زندگیم ...و .نپرسید چرا.گریه کردو رفت.نذاشت بهش بگم که تو تموم زندگیم هستی ...
امیرجان هرجا هستی خوش باشی مواظب خودت باش
خدانگهدار همیشه به یادم باش
سلام حرف از nemisheنزن همه چیز mishe مگر اینکه خودت نخوای که l3eshe
salam mer30 az webloge khobeton omidvaram ke moafagh bashin ;)
سلام
بلاگ زیبایی داری مرسی که بهم سر زذی من همیشه منتظر قدمهات هستم
همه ی روحم با مهر تو آمیخته است همه ذراتم با جان تو آمیخته باد
واقعت خیلی جالب بود دستت درد نکنه
salam
aziz chera vaseye man off gozashty man m hastam FEKR KONAM ESHTEB gerfty
0ok
baram off bezar bego mano mishnasy ya na
fada beshe babay
سلام خسته نباشید وب اگی خیلی قشنگی دارید و عکس هاش هم خیلی خوبه اما اگه نوشته ها رو بیش تر کنید بهتره . خوش حال می شم به من هم سر بزنید .
وب لاگ به نظر من نباید همش شعر باشه عزیز
متنای قشنگی داری ولی عکساش و خوشم نیومد آخه خیلی عشقولانه بید جیگر
یه چیزی بذار که وقتی وبلاگت و باز می کنیم گریه نکنیم یه کم بخندیم
موفق باشی بابای